دعوت از علمای اهل سنت به وحدت و انسجام حسینی

    حجة الاسلام و المسلمین شیخ “محمّد امیری سوادکوهی” در آستانه اربعین حسینی و بزرگترین تجمع انسانی (در کره زمین)، در کربلای معلی، در نامه ای علمی خطاب به علما و مولوی های اهل تسنن، آنان را به وحدت و انسجام اسلامی دعوت کرد و ایام اربعین حسینی را بهترین زمان ممکن برای تحقق بزرگترین همایش وحدت جهان اسلام معرفی نمود.
    حجت الاسلام امیری سوادکوهی با تبیین این مطلب که نه تنها دین مبین اسلام وامدارخون سرخ سیدالشهدا امام حسین علیه السلام است، بلکه تمامی ادیان و مذاهب در بقای خود مدیون فداکاری و جانبازی آن حضرت هستند و خطاب به علمای اهل تسنن بیان داشت: به پاس ایثار و از خودگذشتگی آن امام همام و بزرگداشت و ارج نهادن به مقام شامخ حسینی از تمامی بزرگان و مولوی های اهل تسنن ،خصوصاً از جوانان حسینیِ سنی مذهب دعوت می کنم که همزمان با اربعین حسینی، با حضور وحدت بخش خود در بی نظیرترین همایش سالانه و بزرگترین تجمع بشری در کربلای معلی بار دیگر وحدت و انسجام مسلمین را به رخ جهانیان بکشانیم و آرزوی دیرینه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در چنگ زدن به ریسمان محکم الهی محقق سازیم.
    متن این نامه علمی بدین شرح است:
    بسم الله الرحمن الرحیم
    السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
    اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بابن بنت رسول الله و ریحانته فی الدنیا و سید شباب اهل الجنة فی الاخرة و من زین الله عرشه باسمه : الامام الحسین علیه السلام
    قال الله تعالی: (ومن الناس من يعجبک قوله في الحياة الدنيا ويشهد الله على ما في قلبه وهو ألد الخصام* وإذا قيل له اتق الله أخذته العزة بالإثم فحسبه جهنم ولبئس المهاد ـ بقره آیات 204 الی 206″)
    در ایام حزن و ماتم شهادت مظلومانه خامس اصحاب کساء و سوّمین وصی وخلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام قرار داریم. ایام غمباری که عرشیان و فرشیان سیه پوش و عزادار جگرگوشه رسول خاتم ، سید و سرور جوانان اهل بهشت، دردانه عالم وجود می باشند. همان امام همامی که نه تنها دین مبین اسلام وامدارخون سرخ ایشان است، بلکه تمامی ادیان و مذاهب در بقای خود مدیون فداکاری و جانبازی آن حضرت هستند.همان امام همامی که نام او اینچنین بر ساقه عرش خدا نقش گردیده: “حسین چراغ پر فروغ هدایت و کشتی نجات است.”
    آری! دین مبین اسلام، محمّدی الوجود و حسینی البقاء است و اگر قیام، از خودگذشتگی و ایثار امام حسین علیه السلام نبود، اسلام و زحمات رسول خدا صلی الله علیه و آله در اسارت گمراهیِ شخصی که به اقرار تاریخ و بزرگان معاصر، خونخوار، مِی گسار و کافر به خدا و رسول یعنی یزید بن معاویه بود، قرار گرفته و به یغما می رفت.
    از اینرو به پاس ایثار و از خودگذشتگی آن امام همام و بزرگداشت و ارج نهادن به مقام شامخ حسینی از تمامی بزرگان و مولوی های اهل تسنن، خصوصاً از جوانان حسینیِ سنی مذهب دعوت می کنم که همزمان با اربعین حسینی، با حضور وحدت بخش خود در بی نظیرترین همایش سالانه و بزرگترین تجمع بشری در کربلای معلی بار دیگر وحدت و انسجام مسلمین را به رخ جهانیان بکشانیم و آرزوی دیرینه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در چنگ زدن به ریسمان محکم الهی محقق سازیم.
    آری! امام حسین علیه السلام که به تعیین خدا و رسول، سوّمین خلیفه بر حقّ مسلمانان بوده و آیه تطهیر در شأنشان، و آیه مودّت در محبتشان، و آیه طاعت در حقّشان نازل شده است را مظلومانه و غریبانه به شهادت رسانیدند و حرمت او را شکستند و اهل بیت طاهرینش که ذریه ی رسول الله صلی الله علیه و آله بودند را به اسارت بردند…، همو که خدا او را وارث انبیا و رسل، حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت خاتم الانبیاء محمّد مصطفی علیهم السلام معرفی فرمود.
    براستی سرمنشأ این قساوت ها و جسارت ها به ساحت مقدس اهل بیت رسول، ظلم و ستم، دین ستیزی و جاهلیت گزینی چیست!؟ آیا عاملان و مسببان آن از مصادیق آشکار آیات کریمه فوق نیستند که هنگام سخن گفتن تملّق گویی می کردند و بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله غاصبانه بر امّت اسلام مسلّط شدند و فساد و خون ریزی به راه انداختند و نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله را تار و مار کردند و حضرت زهرا سلام الله علیها، تنها یادگار رسول الله را که در حق ایشان فرمودند : خدا به رضای فاطمه راضی شده و به غضب فاطمه غضبناک می شود، همراه با فرزند شش ماهه ی ایشان که رسول خدا او را محسن نام نهادند به شهادت رسانیده و حرمت های الهی را در حق رسول خدا و اهل بیت حضرت شکستند. براستی چه شد که حرمت ها یکی پس از دیگری شکسته شد و افراد معلوم الحال و با سابقه زشت و دشمنی با رسول خدا همانند ابوسفیان و دودمانش از جمله خواهرش ام جمیل که قرآن مجید او را حمالة الحطب نامیده و در شأنش فرمود: (فی جیدها حبل من مسد؛ مسد ـ آیه 4 و 5) و فرزندش معاویه و دیگر بنی امیه که قرآن مجید آنان را شجره ملعونه معرفی نموده: (والشجرة الملعونة فی القرآن؛ اسرا ـ آیه60) و در کتابهای معتبر نزد اهل تسنن از جمله تفسیر طبری جلد 11 صفحه 356 و مستدرک حاکم جلد 4 صفحه 480 و غیره نیز بر آن تاکید شده، محراب و منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله، جایگاه و جانشینی حضرت را ظالمانه تصرّف و غصب کرده و به خود اجازه هر جسارتی به ساحت مقدس اهل بیت و قربای رسول الله را می دادند؟!
    تا آنجا که ابن آکلة الاکباد، (فرزند هند جگر خوار که در جنگ احد، کینه و نفرت خود را با به دهان گرفتن جگر جناب حمزه (عموی رسول الله) و تشویق و آزاد نمودن قاتل او به تاریخ اثبات کرد )، فرزند این هند پلید یعنی معاویه بعد از براه انداختن جنگ جمل و کشته شدن هزاران انسان، جنگ صفین را علیه نفس و جان پیامبر و باب علم نبوی یعنی صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام به راه انداخته و سپس بدعت سبّ و لعن حضرت را در بلاد و ممالک اسلامی مرسوم و علنی می کند. سبّ و لعن شخصی که قرآن مجید او را نفس و جان رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی کرده و حضرت رسول بنا بر روایت کتاب المستدرک على الصحيحين جلد 3، صفحه 130 در حق او فرموده: من سبّ علیاً فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ الله … و بعد از صفین و شهادت مظلومانه وصی رسول الله و خلیفه بر حق امیرمومنان، با سبط اکبر رسول خدا، سید و سالار جوانان اهل بهشت طبق فرمایش رسول الله یعنی حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می جنگد و حضرت را وادار به مهادنه می کند، آن هم بر اساس مفاد آتش بسی که معاویه آن را امضاء نموده تا به همه شروط آن وفا کند، ولی معاویه مفاد آتش بس یاد شده را بر منبر مسجد کوفه زیر پای گذارد و آشکارا می گوید: نامه ی آتش بس و شروط آن مُلغی و آن را زیر پا می نهم و اعلان می نمایم که جنگ من با شما برای این نبود که نماز بخوانید و روزه بگیرید، بلکه برای این بود که بر شما حکومت نموده و فرمانروا باشم، و سپس امام مجتبی علیه السلام را با توطئه ای شیطانی با زهر جفا به شهادت می رساند و وقتی خواستند حضرتش را کنار جدّ خود یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاک بسپارند، به دستور زن شتر سوار جنگ جمل که خود بانی آن جنگ و فتنه بود، از به خاکسپاری بدن مطهر امام مجتبی علیه السلام در کنار قبر جدش رسول الله ممانعت نمودند و جنازه آن حضرت را تیر باران کرده و دشمنی خود را با رسول خدا و اولاد طاهرینش که قرآن مجید محبت، مودت و اطاعت آنان را واجب نموده به اثبات رسانیدند، سپس یزید فرزند همین معاویه که به هتک حرمت های الهی معروف بود، سبط دیگر رسول الله و گوشواره عرش خدا را مصیبت زده و به عزای سبط رسول خدا می نشاند.
    آری! امروز که این نامه را به رشته تحریر در می آورم روزی است که جهان مصیبت زده عزای عاشوراییان بوده و در آستانه اربعین حسینی است و میلیون ها زائر حسینی با پای پیاده از شهرها و کشورهای جهان بسوی کربلای معلی در حرکتند تا در روز اربعین حسینی، بزرگترین تجمع انسانی در کره زمین را در لبیک به مدد خواهی امام حسین علیه السلام به نمایش بگذارند و اربعین مصیبت حسینی را در کربلای معلی (و البته در سرتا سر جهان) به سوگ بنشینند. مصیبت تسلط نابخردان و شجره ملعونه ی در قرآن و ظالمان و دنباله روان آنان بعد از رسول خدا از یک طرف و از طرف دیگر مصیبت غربت و مظلومیت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و مصیبت دردناک طفل شش ماهه ای که از عطش به خود می پیچید و به جای آنکه با جرعه ای از آب سیرابش کنند، تیر سه شعبه ای حواله اش کردند و خواهران او را با تازیانه می زدند و حتی گوشواره از گوششان کشیدند و به غارت بردند تا امام حق را تضعیف نموده و اسلام حقیقت خود را از دست بدهد … .
    حقیقتاً جهان متحیر است که بر یتیمان نواده پیامبرآخرالزمان حضرت حسین بن علی علیهماالسلام چه گذشت که از کربلا تا شام بر مَرکب های سخت و بی سایبان، گرسنه و تشنه، در سرمای شدید شب ها و گرمای سوزان روزها و در همه حالات نظاره گر سر های بریده پدرانشان بودند، این مصیبت و این بی حرمتی اگر در حق یک فرد معمولی اجرا می شد چقدر جانکاه بود !چه برسد که در حق رسول خدا و اهل بیت حضرت اجرا شده است.
    لذا سؤالی که اینجا مطرح می شود آن است که منشاء این همه فجایع که و چه بوده است که کار به آنجا رسید که ظالمان و از خدا بی خبران به خود اجازه دادند چنین بی رحمانه و بدون پروا حرمت اولیای الهی را که علت وجود و سبب خلقت هستند را نادیده گرفته و آشکارا به آنان ظلم کنند؟!
    وقتی به معتبرترین کتب نزد شیعیان صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام و جماعت اهل تسنن و پیروان سقیفه مراجعه می کنیم، سرمنشاء همه ی اختلافات امت اسلام و تمامی این بی حرمتی ها را محصور به آنان می دانند که پنجشنبه سیاه تاریخ را بوجود آوردند. پنجشنبه ی تاریک و ننگینی که قلم سر افکنده و زبان خجالت زده ی آن بی ادبی است. پنجشنبه سیاه و ظلمانی که ابن عباس آن را به نام (رزیّه: مصیبت بزرگ) خوانده است.
    آن زمانی که قلب مبارک پیامبر خدا را به درد آوردند و وجود نازنین حضرتش را آزرده و پریشان خاطر نمودند. آن اذیت و آزار و تهمت و جسارت به حدی بود که حضرت صدیقه شهیده، فاطمه زهرا سلام الله علیها درباره آن فرمودند: «وَ اُزيلَتِ الحُرمَة عِندَ مَماتِه. فَتِلکَ وَاللّه النازِلَة الکُبرى، وَالمُصيبَة العُظمى؛ به هنگام شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن بی ادبی ای که بر حضرت رفت حرمت ها به کلی از بین رفت.پس آن به خدا قسم گرفتاری بزرگ و مصیبت عظمی است … .
    بلی، آن بی حرمتی آنقدر دردناک بود که ابن عباس به اندازه ای گریه و ناله کرد تا اشک چشمانش سنگریزه ها را خیس نمود.
    براستی این مصیبت نه تنها اشک بلکه خون از دیدگان هر مسلمان آزاده ای جاری می کند که چگونه درلحظات آخر عمر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله ، عده ای، حضرتش را اذیت نموده و ایشان را دلشکسته و ناراحت و قلب مبارکش را جریحه دار کردند، با آنکه قرآن مجید می فرماید: (إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً)؛ آنان که خدا را توسط اذیت رساندن به رسولش آزار می دهند، و رسول خدا را توسط اذیت رساندن به اهل بیتش آزار می دهند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت نموده و عذاب خوار کننده ای برای آنان مهیّا فرموده است. «الاحزاب 57»
    قبل از آنکه این روایت و حقیقت تلخ تاریخ را که در کتب معتبر نزد اهل تسنن نیز نقل شده و آن را از همین کتاب ها، برایتان بازگو کنم از تمامی مسلمان آزاده و غیور پیروان ادیان الهی وآسمانی پوزش می طلبم و مثل معروف را که ناقلِ الکفر لیس بکافر (نقل کفر، کفر نیست)معرفی کرده تکرار نموده و می دارم.
    رسول خدا صلی الله علیه و آله در پنج شنبه آخر عمر شریفشان تصمیم گرفتند، سندی زنده در باب خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام، به یادگار گذارند و خطاب به حاضران فرموند: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما مطلبی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید»؛ پس از اين درخواست، “عمر بن خطاب” به مخالفت با رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و گفت: بیماری بر اين مرد (یعنی پیامبرـ والعیاذبالله ـ) چیره شده است و هذیان می گوید، قرآن نزد شماست و کتاب خدا ما را بس است.
    بخاری از بزرگان علمی اهل تسنن که مولوی ها کتاب او را مقدّس و بدون اشکال و صحیح می پندارند!، این واقعه تلخ را در کتاب صحیح البخاری ، جلد ۳ ، صفحه ۱۱۱۱، حدیث ۲۸۸۸، کتاب الجهاد والسیر ، بَاب جَوَائِزِ الْوَفْدِ هل یُسْتَشْفَعُ إلى أَهْلِ الذِّمَّهِ وَمُعَامَلَتِهِمْ چنین روایت می کند: عَنِ ابْنِ عَبَّاس رضى الله عنهما أَنَّهُ قَالَ یَوْمُ الْخَمِیسِ، وَمَا یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ بَکَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فَقَالَ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَجَعُهُ یَوْمَ الْخَمِیسِ فَقَالَ “ائْتُونِی بِکِتَاب أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا“. فَتَنَازَعُوا وَلاَ یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم.
    ابن عباس می گفت: روز پنجشنبه و چه روزی بود آن روز، وگریه کرد که اشک چشمش سنگریزه ها را خیس کرد، سپس گفت: روز پنجشنبه بیماری بر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شدید شد، فرمود: کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید، حاضران اختلاف کردند در حالیکه چنین عملی در حضور پیامبر خدا شایسته وسزاوار نبود، گفتند: او بیمار است و هذیان می گوید.
    ابن اثیر نیز در النهایه، جلد ۵، صفحه ۲۴۴ می‌نویسد: أهْجَر فی منطقه یُهجِر إهجارا: إذا أفحش، وکذلک إذا أکثر الکلام فیما لا ینبغی… والقائل کان عمر.
    أهَجَرَ.
    عینی در شرح صحیح بخاری جلد ۱۴، صفحه ۲۹۸ در این باره می‌گوید: هذه العبارات کلها فیها ترک الأدب والذکر بما لا یلیق بحق النبی صلى الله علیه وسلم، و لقد أفحش من أتى بهذه العباره.
    غزالی در کتاب سرّ العالمین جلد ۱، صفحه ۱۸می‌نویسد: ولما مات رسول الله صلى الله علیه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواه وبیضاء لأزیل لکم إشکال الأمر واذکر لکم من المستحق لها بعدی. قال عمر دعوا الرجل فإنه لیهجر.
    یعنی: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قبل از آنکه از دنیا بروند فرمودند: کاغذ و دواتی بیاورید تا نزاع و اختلاف در خلافت را از بین ببرم و شخصی را که سزاوار خلافت بعد از من است معرفی کنم. عمر گفت: این مرد را رها کنید که به تأکید هذیان می‌گوید.
    این رویداد تاریخیِ بسیار ناروا، آنقدر تلخ و دردناک بود که ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه جلد 6 صفحه 300 نقل می کند که: شهرستانی از مورخین بزرگ نزد اهل تسنن در کتاب ملل و نحل خود می نویسد: مخالفت خلیفه دوّم با درخواست رسول خدا سبب اختلاف موجود در جهان اسلام شد، و این زیان بزرگ و خسارت بی نظیر بشری نیز رقم خورد و تاریخ از مصائب دیگری نیز حکایت دارد. «مختصر منهاج السنه جلد 2 صفحه 370 و منهاج الکرامة فی معرفة الامامة صفحه 110»
    آری! اختلاف امت اسلام و تفرقه موجود بین مسلمانان به نص کتاب های اهل تسنن، از آنجا آغاز شد و لذا می بایست دانشمندان و علمای جهان اسلام فکری برای این امر مهم کنند و تقریب مذاهب را در تبعیت از ولایت حق به سایر مذاهب بچشانند و آرزوی دیرینه رسول خدا صلی الله علیه و آله را که همان وحدت بی نظیر امت اسلام است تحتِ لوای قرآن مجید، رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام محقق سازند.
    پژوهشگران و بزرگان اهل تسنن نیز اگر واقعاً از این اتفاق ناگوار که تاریخ اسلام را لکه دار وسیاه نموده و امت اسلامی را متفرق و به جان هم انداخته مطلع نبودند و این موضوع دردناک را مطالعه نفرمودند و یا از منابع معتبر نزد عامه مطلع نیستند، می توانند این واقعه را در معتبرترین کتاب های نزد خود مطالعه فرمایند تا حق و باطل برآنان آشکار شود.
    کتاب هایی همانند: صحیح بخاری: جلد ۱ صفحه ۱۲۶و ۱۲۷ حدیث ۱۱۴، صحیح بخاری: جلد ۱ صفحه ۳۶ حدیث ۱۱۴، صحیح بخاری جلد ۴ صفحه ۳۱ حدیث ۳۰۵۳ کتاب الجهاد و السیر، صحیح بخاری جلد۴ صفحه ۶۶ حدیث ۳۱۶۸، صحیح بخاری جلد ۵ صفحه ۱۳۷ حدیث ۴۴۳۱، صحیح بخاری جلد ۸ صفحه ۶۱ حدیث ۷۳۶۶، تاریخ الطبری جلد ۳ صفحه ۱۹۳، صحیح مسلم جلد ۵ صفحه ۷۵ حدیث ۴۱۲۴، معجم اوسط طبرانی جلد ۵ صفحه ۲۸۸، معجم الزوائد الهیثمی جلد ۹ صفحه ۳۴، کنز العمال متقی هندی جلد ۵ صفحه ۶۴۴، طبقات ابن سعد جلد ۲ صفحه ۲۴۳، مسند احمد جلد ۳ صفحه ۲۴۳، مسند احمد صفحه ۲۹۳، تاریخ کامل ابن اثیر جلد ۲ صفحه ۳۲۰، فتح الباری ابن حجر عسقلانی جلد ۸ صفحه ۱۰۱، کشف الغمه جلد ۲ صفحه ۴۷ و … .
    به راستی با وجود این همه سند و مصدر برای این مطلبِ ناگوار جای سؤال نیست که مدعیان دلسوزی اسلام در دانشگاه الازهر مصر و مدارس علوم دینی عربستان و غیره که فریاد وا اسلامای آنان گوش فلک را پُر کرده و خود را پیرو رسول خدا و سنت رسول می دانند، چرا تا به امروز از بزرگترین ظلمی که در حق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شد دفاع نکرده و نمی کنند؟ چرا این وقایع تلخ تاریخ را برای جوانان مظلوم اهل تسنن بیان ننموده و تشریح نمی نمایند؟! واقعاً جوانان اهل تسنن چگونه می توانند به بزرگانشان اعتماد کنند در حالی که علمای الازهر و مولوی های اهل تسنن حتی حاضر نمی شوند واقعیت های تاریخ را از کتاب های مورد تایید خودشان برای این جوانان مظلوم بیان کنند.
    آری! عاشورا و حرمت شکنی های آن و حرمت شکنی های خاندان وحی و رسالت، و بیت شریف امامت و ولایت، همه و همه منشأش همانجایی است که حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله را از بین بردند، اکابر علمی جهان اسلام،بلکه دانشمندان تاریخ شناس، عاشورا را نتیجه آن بی حرمتی علنی به ساحت مقدس نبوی که قرآن مجید درباره حضرتش می فرماید: (ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ـ النجم 3 و 4) و نسبت هذیان دادن به وحی، و زمینه سازی کردن برای سقیفه و مصادره فدک از حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و غصب خلافت از امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام که لباس خلافت و ولایت را خدای متعال به او عنایت نموده و در قرآن مجید فرموده: (انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکوة و هم راکعون؛ مائده ـ 55) که شیعه و سنی اتفاق دارند که منظور قرآن مجید امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام اند و سپس پایه ریزی همه ی اختلاف ها، فرقه گرایی ها، بی حرمتی ها، ظلم ها، و بی عدالتی ها تا به امروز شدند.
    اینجانب مجدداً از تمامی علما و بزرگان و مولوی های اهل تسنن دعوت می نمایم که یک بار دیگر در باب ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تحقیق و تأمل نمایند و همچنین از فرصت بوجود آمده ی بزرگ ترین تجمع انسانی در اربعین حسینی استفاده کنند و روزهای باقیمانده به اربعین حسینی را به روزهای وحدت و انسجام اسلامی تبدیل کنند و همراه با پیروان سایر ادیان الهی به اقیانوس بی کران رحمت واسعه حسینی بپیوندند و با لبیک یا حسین، لبیکی دیگر به آرمان های رسول خدا صلی الله علیه و آله و دستورات خدای متعال بگویید و وحدت حسینی خود را با حضور در عزاداری ها و دستجات پیاده ی اربعین حسینی در کربلای معلی و اقصی نقاط جهان به رخ جهانیان بکشانند.

در خاتمه خدای متعال را بر این موهبت بزرگ، توفیق دعوت به قرآن و عترت و وحدت که فرمان خدا و دستور قرآن و سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله که در حدیث متواتر و غیر قابل انکار نزد همه مسلمین آمده، شکر گذاری نموده و سر تعظیم فرود آورده و آیه کریمه قرآن را به زبان متبرک و تلاوت می کنم: (الحمدلله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله) صدق الله العلی العظیم، والسلام علی المرسلین، والحمدلله رب العالمین.

    امیری سوادکوهی _ 10 صفر الخیر 1435 هجری قمری

    قم المقدسه (عش آل محمّد علیهم السلام