مدرسه ای که بارها مورد تایید امام زمان قرار گرفت

    «تأیید۱۸۰نفر از طلاب از ناحیه مقدسه»
    استاد بزرگوارمان ، عارف و فقیه الهی و معلم بزرگ اخلاق ، مرحوم آیت الله علامه حاج شیخ ابوالحسن ایازی مازندرانی رضوان الله تعالی علیه از اعاظم و اکابر علمی طبرستان و خلف صالح علمی و جانشین آیت الله العظمی کوهستانی که عمر شریف خود را صرف تربیت نفوس مستعده و طلاب علوم دینی و زندگی با فقرا و هدایت اقشار مختلف نموده بود ، درباره تاییدات ناحیه مقدسه به مدرسه علمیه شان (حوزه علمیه جعفریه رستمکلای مازندران) می فرمودند :
    بعضی موضوعات موجب شده بود که تردید داشتم که تربیت طلاب مورد توجه امام عصر ارواحنافداه است یا خیر، زیرا بعضی علاوه بر این که برای اسلام مفید نیستند أضرٌمن جیش یزیدبن معاویه(لعنه الله علیه) می‌شوند. شبی خواب دیدم در کتابخانه اندرونی نشسته‌ام و مطالعه می‌کنم و در اتاق بسته است، ناگهان دیدم در باز شد، آقایی وارد شد با صورت نورانی و من به احترامش از جا حرکت کردم و پس از تعارف به نشستن، او هم نشست و درعالم خواب با خود گفتم: این شخص، امام زمان ارواحنافداه است، زیرا اگر غیر از آن حضرت بود قطعاً خبر می‌داد و بعد به اندرونی منزل وارد می‌شد و قاعدتاً در بیرونی ملاقات می‌کرد، با این جریان که کسی بدون اجازه وارد اندرونی شود آقا امام عصر ارواحنافداه است. علاوه بر این به نظرم چنین رسید که گویا این آقا را بارها دیده‌ام و خیلی آشنا است و می‌خواستم بپرسم که آقا! شما امام زمانید. به نظرم بسیار زننده بود، زیرا مانند رفیق و دوست و عالمی را که شما بارها دیده و می‌شناسید، بپرسید آقا شما کی هستید؟ زشتی سؤالم از آن آقا به همین منوال بود. پس از چند دقیقه روی میز مطالعه‌ام طوماری بود که اسامی طلاب مدرسه در آن نوشته بود آن حضرت برداشت و زیر آن را امضا فرمود (زیر اسامی حدود۱۸۰ نفر را امضا فرمودند). بعد نگاه کردم یک برگ بزرگ کاغذ با جدول‌های خاص چاپ شده در مقابلم دیدم. خوب نگاه کردم دیدم مخارج ماهیانه طلاب از نان و برنج و گوشت، حتی پول حمام و غیره هر کدام در جدول مخصوص نوشته و در یکی از جداول دیدم که نوشته پول سیگار فلان قدر!! با خودم گفتم چقدر به جاست که این جداول را به خدمت حضرت تقدیم کنم تا آن را امضا کند، ولی از این که پول سیگار هم نوشته است نگران بودم، با این حال به خدمت حضرت تقدیم داشتم، حضرت برداشتند و نگاهی و تبسمی کردند و جدول سیگار را خط کشیدند و بقیه را امضا فرمودند. از خواب بیدارشدم. یک ساعت به اذان صبح بود؛ قریب ده دقیقه بیداربودم، دوباره به خواب رفتم درعالم خواب دیدم آفتاب عالم را گرفت و روز شد با خود گفتم عجیب خواب عالی دیدم در دیشب، چنان فرح وسروری داشتم که قابل وصف نیست. با خود گفتم می‌ترسم فراموش کنم پس خوب است یادداشت کنم. قلمی برداشتم روی کاغذی خواب را یادداشت کردم و از خواب بیدار شدم و فهمیدم که این هم خواب دوّمی درعالم رویا بوده است. بعد با خود فکر کردم چرا این لیست‌ها (۱۸۰نفرتأیید شده را) نگاه نکردم؟! بعداً فهمیدم نباید نگاه کنم. اگر نگاه می‌کردم همه آنها را بیرون می‌کردم و می‌گفتم همین قدر بمانند. آنها هم باید باشند…
    مرحوم علامه در این باره می‌فرمودند: مکرّر آن وجود نازنین را دیدم و تأیید کردند. گفتم حالا کجا تشریف می‌برید؟ فرمودند: می‌روم مدرسه‌های دیگر را سرکشی کنم.
    منبع: تلخیصی از کتاب ایازی از ملکوت ـ امیری سوادکوهی