قلم از بیان مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها عاجز است

    به گزارش شلمچه نیوز، مظلومیت و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در طول تاریخ واکنش های علمی، ادبی و احساسی متعددی را در میان نویسندگان و شعرا و ادبای شیعه و سنی به همراه داشته است که هر کدام از آنان از نگاه خود به مقوله ی فاطمیه پرداخته اند.
    در این میان حجت الاسلام والمسلمین امیری سوادکوهی از نویسندگان جوان ، در متنی احساسی در کتاب “خون نگاشته های فاطمی“، در تبیین غربت و مظلومیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، به ناتوانی قلم و بی رمق شدن دستانش در مقابل عظمت شهادت پاره وجود رسول خاتم اشاره می کند که در نوع خود جالب و قابل توجه بوده که به بخشی از آن اشاره می کنیم:
    به یاد او …!؛ خدایا چه بنویسم … و چگونه سخن بگویم ؟!
    انگشتانم دیگر نای حرکت ندارند… ! بغضِ در گلو امانم نمی‏ دهد و تپش‏ های قلبم به شدت مرا به خود می‏ خواند.
    دستانم رمق ندارند که بخواهند از دستانی حکایت کنند که به سختی بسوی آسمان بلند می‏شود و ناله سرمی دهد: أللّهم عجّل وفاتی سریعاً…
    انگشتانم جرأت ندارند که از دستان بسته ولی خدا قلم فرسایی کنند… دستانم تحمّل ندارند که از دستانی سخن بگویند که بر صورت خورشید مدینه نواخت و کسوفی درعالم بپا کرد که جهانی سیه پوش و تاریک شد.
    چه کنم که رسالت امروزِ این دستها آن است که خونِ دل خود را بر لوحِ جان این صفحات بنگارد و از مصیبت شهیده ‏ای سخن بگوید که عرشیان و فرشیان از عظمت وصفش عاجزند و سرهایشان در برابر شکوه و جلالش خجل و پایین است… . از مظلومیت کسی سخن بگویم، گر چه رخسارش کبود ولی عالمی از خورشید عصمتش روشن است. آن لیله القدری که هم قدرش مخفی است و هم قبرش پنهان.
    از کجا آغاز کنم؟! از کدام مصیبت بر لوحِ جانِ زخم خورده تاریخ بنگارم؟!
    از آن زمان بگویم که وقتی خاتم پیغمبران، برای اتمام حجّت با امّت، دوات و قلم طلب کرد و ملعون ازل و ابد مانع از آن شد تا آخرین وصیتِ رسول خاتم بر صفحات تاریخ با دستان مبارکشان به یادگار بماند که علی حق است و حق با علی است و وصی علی هست و علی است وصی؟!
    از آن زمان سخن بگویم که حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله را شکستند؟حرمت عرش و کرسی را شکستند؟ از آن زمان سخن بگویم که رسول رحمتی که کلامش کلام وحی و لسانش لسان صدق، او را دل پریشان کنند و بگویند: اِنّ الرّجل لیهجر؟!
    واقعاً تاریخ چه توجیهی دارد که بر بزرگترین جسارتِ بشریت پاسخ بگوید؟!
    اگر آن روز، آن پنجشنبه سیاه تاریخ، چنین بر خاتم پیامبران نمی‏ گذشت، و ملعون ازل و ابد، کلام وحیِ رسول خاتم را قطع نمی‏ کرد… روزگار فاطمه زهرا سلام الله علیها چنین نمی‏ شد!
    اگر آنروز قلبِ پیامبر رحمت را نمی‏ شکستند، روز دیگر پهلوی مبارک صدیقه کبری نمی‏ شکست… .
    اگر آنروز قلب ِمبارک رسول رحمت را آتش نمی‏ زدند، که جرأت می‏ کرد درب خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها را آتش زند؟!
    اگر آنروز گوهر ولایت را در اجتناب از دستور خاتم پیامبران از میان بر نمی‏ داشتند، روز دگر کسی قدم در سِقط محسن بن علی بر نمی‏ داشت…
    خدایا، پروردگارا!
    چه گذشت بر پاره وجود رسول تو که پیامبر رحمتت در حال احتضار بر مصائب و شهادت و جراحات او اشک می‏ ریزد؟!
    مگر نه اینکه او حوراء الانسیه بود؟! مگر نه آنکه او راضیه مرضیه بود؟! مگر نه اینکه او صدیقه و مطهره بود ؟! پس چرا با او چنین کردند؟!
    جرم او چه بود؟ به کدامین گناه او را آزردند ؟ به کدامین گناه پهلویش را شکستند؟
    به کدامین گناه سینه مبارکش را که مخزن علم الهی بود را مجروح و وجه خدا را کبود کردند… ؟! …