اعظم مصائب بشریت، مظلومیت دین و غربت امام زمان است

    حجت الاسلام والمسلمین امیری سوادکوهی در مقاله ای بمناسبت 1068 سال تأسیس مسجد مقدس جمکران از سوی امام زمان علیه السلام، به مقوله ی مهم مظلومیت دین پس از شهادت رسول خاتم و غربت امام زمان ارواحنافداه در عصر حاضر پرداخت و بزرگترین مصیبت بشریت را در پرتو دوری از حقیقت معارف دین و انقطاع از قطب دایره ی امکان دانست.
    وی در بخشی از این مقاله می نویسد: از مصادیق غربت حضرت حجت ارواحنافداه در عصر غیبت تاریک و غمبار آن امام همام آن است که مع الأسف نام و یاد امام‌ زمان ارواحنافداه در زبان ها رنگارنگ و در عمل کمرنگ بوده و حقیقتاً نتوانستیم آنطور که باید و شاید مولای خود را با رعایت احکام الهی یاری رسانیده و وجود مطهرشان را با حرکات و سکناتمان نصرت بخشیم.
    متن کامل این مقاله ی علمی بدین شرح می باشد.
    بسم الله الرحمن الرحیم
    قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «بدأ الاسلام غریباً و سیعود غریباً و طوبی للغرباء»[1]
    روزگاری جهان در حسرت عطوفت و انسانیت و عقلانیت بسر می برد و کویر جان ها هر دم نماز استسقاء اقامه می کرد و در انتظار باران رحمت و امید بود.
    روزگاری بود بس تیره و تار، غمناک و ظلمانی که خورشید دلیلی برای طلوع و ماه بهانه ای برای حضور نداشت!.
    آنجا بود که خدای متعال بر جهانیان منّت گذارد و اسلام را در عصر جاهلیت با غربتی غیر قابل وصف آغاز و از سرزمین حجاز رسولی را از جانب خویش برانگیخت که منادی رحمت، عطوفت و یکتا پرستی باشد و با مجاهدت های خاتم پیامبران و امیرمؤمنان و انوار حکمت الهی ا‌ش ، دیوارهای مخوف ظلمت را کنار زد و همگان حقیقت، عظمت و نورانیت اسلام را به چشم دیدند و از برکاتش بهره مند و سپس راه حق از باطل را در پرتو تبعیت از ولایت علوی تمییز و نشان داد.
    از آنجایی که خفاشان تاریخ و منافقان کینه توز و مهره های سوخته ی یهود همواره در طلب تاریکی و تلاطم کشتی نجات اهل بیت علیهم السلام بوده اند، برای از بین بردن حقیقت اسلام، از غفلت امت سوء استفاده نموده و دین خدا را از مسیر اصلی خود خارج و طبق فرموده ی رسول خاتم صلی الله علیه وآله پس از شهادت حضرتش، دین به غربت اوّلیه اش بازگشت و جاهلیت بر آن سایه گسترد و نقشه های شوم سقیفه سازان و سقیفه پردازان، مظلومیت دین و صاحب آن را در طول زمان به یادگار گذارد و چنین غربت و ظلمتی در میان امت فراگیر شد.
    وقتی دین خدا تنها شود و ولیِ خدا را که قرآن ناطق و مبیّن احکام الهی است خانه نشین کنند، بدعت هایی در دین حاکم و احکامی از قرآن و اسلام، بر طبق میل برخی خواص منحرف و عوام کم اطلاع تأویل و تفسیر می گردد که بسیاری از آن احکام و حدود چنان فراموش می شود که گویا اصلا از اسلام نبوده است.
    در عصر تاریک غیبت امام عصر ارواحنافداه نیز چنین است و مع الأسف بسیاری از مسلمان ها ارکان اسلام را رها نموده و به ظواهر آن اکتفا می کنند.
    از اسلام، جز نماز و روزه و اجتناب از نجاسات، چیزی در باورشان نمی گنجد و در بازار و کوچه و خیابان و خانه، جز برخی ظواهر امر اثری از اسلامشان هویدا نیست و اخلاقیات و دستورات اجتماعی و غیرت دینی را اصلا از اسلام محسوب نمی کنند و محرمات الهی را با ترفندهای گوناگون و تأویلات صوری جایز می شمرند و از ادای حقوق واجب خودداری می کنند.
    عده ای نیز در صددند که بخواهند با سوء استفاده و عدم درک صحیح از فتاوای فقهای عالیمقدار در رساله های عملیه بر حلّیت مسائلی چون غنا، قمار و آلات ممنوعه صحه گذاشته و احکام الهی را از نگاه کوته بینانه ی خود به جامعه تحمیل نمایند، در حالی که از کمترین معلومات فقهی و اصولی بهره ای نبرده و به شنیده ها و معلومات اندک ذهنی خویش بسنده نموده، غافل از آن که در واقع این نوع رفتار فرار از حقیقت و فاصله گرفتن از دین و دستورات الهی است.
    آنان باید بدانند که احکام الهی با دلایلی متقن لا یتغیر بوده و به هیچ عنوان و مصلحتی تغییر نخواهد کرد و تنها متخصصان امر می توانند درباره ی آن سخن بگویند.
    از باب مثال برخی در مقوله ی موسیقی نظراتی مطرح می کنند در حالی که متخصصان امر در جائز نبودن گوش دادن به آن اعم از موسیقى لهوى، مطرب و مناسب با مجالس لهو و باطل فرقی قائل نیستند و هر آن چیزی که مبتذل به اشعار باطل و بی محتوا خوانده شود و آهنگ های مهیج و شهوت انگیز که معمولاً با حرکات غیر عادی نواخته می شود جوازی برای آن صادر نمی شود ، چرا که این امور زمینه دوری انسان از خدا و اخلاق شده و ورود به فساد و فحشا، افتادن در گناه و معصیت و انحرافات جنسی و اخلاقی را به دنبال دارد.
    برخی دیگر آلات قمار را در ذهن کوچک خود مفهوم دیگری می بخشند و بازی آنرا از باب تفریح توجیه می کنند در حالی که بازی کردن با آلات قمار و وسائل مخصوص آن حتی بدون شرط و برد و باخت و فقط به منظور سرگرمی و تفریح نیز حرام است و حرمت آن هم مورد اتفاق فقهای امامیه می باشد.
    در باب شطرنج نیز که بزرگان بر دوری از آن اصرار دارند دلایل مهم عقلی و علمی وجود دارد که در زمان ما روان شناسان بسیاری نیز بر آن صحّه گذاشته اند از جمله ارنست جانس ضمن مطالعه ی استادانه ی روان شناسی شطرنج، خاطر نشان می کند: مسلم است که انگیزه ی بازیکنان شطرنج تنها جنبه ی مبارزه ای نمی باشد. بلکه انگیزه ای زشت تر و ناپسندتر دارند که همان جنبه ی پدرکشی این بازی است، زیرا هدف این بازی اسیر کردن و مات کردن است. [2]
    برخی روشن فکر نماهای دور از حقیقت که از زوایای مختلفی نقدهای گسترده ای را به احکام الهی وارد کرده اند و از هر دری که وارد شدند و جواب محکم و مستدلی دریافت نموده اند، در مقوله ی حجاب که می رسند از لسان عجز و غیر قابل توجیه خود، از دل های پاک سخن می گویند که ظاهر انسان ها اهمیت چندانی ندارد و مهم پاکی قلب است.اینجا می بایست در پاسخ به چنین سخن بی ریشه و مضحکی گفت که می بایست ملتفت باشید که رابطه مستقیمی میان ظاهر انسان و باطن او و همچنین اثرگذاری ظاهر روی باطن و اثرگذاری باطن روی ظاهر وجود دارد و این‌گونه نیست که ظاهر افراد از باطن آنها بیگانه باشد و باطن آنها از ظاهرشان.
    در روایتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: لِکُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِنٌ عَلَی مِثَالِهِ فَمَنْ طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُه»[3] ؛ «برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هر که ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هر چه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است».
    اگر قرار بود قلب پاک به عنوان تنها مبنای ارزیابی اعمال کافی باشد، دیگر تأکید بر عمل صالح در قرآن و دستورات دینی معنا نداشت. وانگهی، اگر ملاک ایمان و تقوی صرفاً داشتن قلب پاک بود؛ پس این همه امر و نهی، واجب و مستحب و آداب و احکام، که در قرآن کریم آمده، برای چه بود!؟
    اگر مهم فقط قلب پاک است، دستور خداوند به زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله و زنان مؤمنه مبنی بر رعایت حجاب و عفت چگونه توجیه می شود؟!
    طبیعی است که با این نگاه های فاسد، دین حقیقت خود را از دست می دهد از اینرو اگر در چنین اوضاعی امام زمان ارواحنافداه ظهور کند در غربت دین به اِبطال بدعت ها خواهد پرداخت و احکام و قوانین اسلام را به طور کامل و با تمام ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و … به اجرا می گذارد و حدود اسلامی را بدون سهل انگاری اعمال خواهد کرد. امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند:
    «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (علیه السلام) دَعَا النَّاسَ إِلَی الْإِسْلَامِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَی أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یُهْدَی إِلَی أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّیَ الْقَائِمَ لِقِیَامِهِ بِالْحَقِّ ».[4]
    «وقتی قائم ما قیام کرد مردم را از نو به سوی اسلام دعوت می نماید و به سوی چیزی که کهنه شده و عموم مردم از آن دور افتاده اند، هدایت می کند. آن جناب، مهدی نامیده شده، چون به چیزی که مردم از آن دور شده اند هدایت می شود و قائم نامیده شده چون برای به پا داشتن حق قیام می کند».
    تا وقتی اسلام و حکمت غریب هستند و ناشناخته مانده‌اند، و جامعه به آن‌ها پشت کرده، اسلام و دین را از صحنه ی حیات جمعی به زوایای زندگی فردی رانده‌اند و به جای آن عقلانیت جمعی را نشانده‌اند، و حیات دنیوی را برگزیده‌اند، دین و امام، غریب خواهند ماند. وقتی به جای حکمت، علم را نشانده‌اند، و به جای دین محوری، عقلانیت و انسان مداری را یدک می‌کشند، اسلام و حکمت و صاحب اسلام و حکمت، غریب و ناشناخته خواهند ماند.
    وقتی دین چنین ملعبه ی بازیگران ریا و تزویر قرار بگیرد، مردم نمی توانند از خورشید عالمتاب پشت ابرهای تاریک دوران یعنی امام زمان ارواحنافداه توشه ای برگیرند و وقتی گناهان مانع از دسترسی به مبیّن احکام الهی باشد، این خود بزرگترین مصیبت برای بشریت است که سخن از غربت دین و پیشوای آیین دارد که به ظاهر تابع امام معصوم علیهم السلام و در عمل مأموم هواهای نفسانی خود خواهند بود.
    بدون پروا می توان گفت از مصادیق غربت حضرت حجت ارواحنافداه در عصر غیبت تاریک و غمبار آن امام همام آن است که مع الأسف نام و یاد امام‌ زمان ارواحنافداه در زبان ها رنگارنگ و در عمل کمرنگ بوده و حقیقتاً نتوانستیم آنطور که باید و شاید مولای خود را با رعایت احکام الهی یاری رسانیده و وجود مطهرشان را با حرکات و سکناتمان نصرت بخشیم و چقدر برای امام زمان ارواحنافداه سخت و تلخ و دشوار است که وجود اطهرش در میان مدعیان محبتش غریب و تنها بوده و زبان به لقلقه ی محبت در حرکت است و قلب در وادی دیگری سرگردان و عمل مزمزه های حلاوت های کاذب دنیا را طلب می کند.
    از مصادیق غربت امام زمان ارواحنافداه آن است که مدعیان محبتش برای رسانیدن هوی و هوس ، به ساحل شهوات نفسانی روی آوردند و فقه آل محمّد علیهم السلام را ناخودآگاه ارباً ارباً نموده و سر از پیکر اعتقادات اصیل شیعه جدا و آنرا در گودال بد اندیشی ها و هوسرانی خود تباه و برای اثبات منیّت های خویش هیزمی دیگر در مقابل درب خانه ی ولایت روشن نمودند.
    آنکه در طلب اغنای اذهان از مصونیت غنای موسیقی می کوشد و برای اثبات حلیّت رقص و سماع می خروشد و از تقوای اختلاط مرد و زن در جامعه بر آشفته می شود و غیرت و عفاف را طنز تلخ روزگار مدرن امروزی می پندارد یقین بدارد فطرت پاکش را زنگاری عمیق پوشانیده و مرغ باغ ملکوت روحش در قفس دوری از حقیقت خویش محبوس گردیده که اینطور برای فرار از آن خود را به در و دیوار محنت و رسوایی می زند.
    چه بسیار از این ملاهی و مناهی و افراد فاسق العقیده ای که با مهر تأیید وزارت ارشاد شخصیت کاذبی گرفته اند و بعنوان چهره های هنری، سینمایی، فرهنگی و… با اشاعه ی فحشاء ، کشف حجاب، هتاکی به قرآن و مقدسات برای دین و آیین و مسائل سیاسی کشور خط و نشان می کشند.
    هجمه ی وسیع فیلم ها ی بی بند و بار و سرشار از حرام و معصیت و آن همه فحشا و بی غیرتی و بی حیایی که در خانواده های مسلمان با سیاست های کذایی این مجموعه ها نهادینه شده است سبب دین ستیزی و نهادینه شدن روحیه ی بی حیایی و بی عفتی در خانواده ها می شود.
    چه بسیار از این مجوزهای سینمایی و تلویزیونی و اجازه های چاپ برخی کتاب های ضاله و مضلّ که باعث انحرافات بسیار زیادی در فرهنگ جامعه اصیل اسلامی و بالتبع موجب سستی و گاهی از بین رفتن اعتقادات ایمانی جوانان ما شده است.
    سخن از غربت امام زمان ارواحنافداه برای ما کوفی سیرت های عصرِ غیبت مفهومی ندارد، ایکاش روزگار در این بین دینی که با خون حسین بن علی علیهماالسلام زنده مانده را از دارالعماره ی خوشگذرانی های موقت دنیایی خویش به پایین نیندازد و سر از حرمتِ مُسلِمانه ی مراجع عظام شیعه جدا نکند.
    احکام الهی به معنای اسارت امت در قوانین و زندان محدودیت ها نیست، بلکه برای آزادی و نجات بشریت از کویر تفتیده ی جهل و بی کسی و تحیر است و به هر کس که در دایره ی عبودیت الهی قرار گرفت هویت و اصالت خواهد بخشید و می بایست در دنیایی که دین مفهوم حقیقی خود را در اذهان از دست داد همگان را ملتفت این امر کرد که رمز آزادی و آزادگی و حریت محض در پرتو تبعیت از حصن حصین خدا و ائمه ی هدی است.
    خلاصة الکلام اینکه از نگاه قرآن انسان موجودى است که از یک‏سو فطرتى الهى و از سوى دیگر، طبیعتى مادى دارد، فطرت او را به سمت معارف بلند، معنویات، و خیرات دعوت مى‏کند و طبیعت او را به حضیض مادیّت، شهوات و شرور فرا مى خواند. حیات انسان صحنه‏ى مبارزه‏ى دائم بین طبیعت و فطرت اوست. اگر طبیعت انسان بر فطرت غلبه کرد و او مسیر طبیعت را پى گرفت، از نگاه قرآن این انسان، انسانى است وارونه و منحرف و اگر فطرتش غالب شد و طبیعتش در مسیر فطرت قرار گرفت، در این صورت این انسان، انسانى است که در مسیر هدایت قرار گرفته و در طریق حق قدم برداشته است.
    بازگشت به خود، نخستین راه دفع التهابات یک جامعه است و می توان گفت تمام ناهنجاری های بشریت از آنجا آغاز شد که آدمی از اصل و حقیقت خویش غافل گشت و از معنویات و حصن حصین الهی فاصله گرفت و پس از آن با کوچکترین نسیم سرد شبانگاهی، گلبرگ های وجودش، نغمه خوان فصل خزان و محنت شده و از اینرو خدای متعال برای در امان ماندن از آفات و بلیات، پیامبران و امامان و فریاد رسانی را از جانب خویش برگزید تا بتوانند مردم را در پناهگاه الهی خویش جای داده و آنها را به سوی فطرت، حقیقت و پاکی سوق دهند، تا از اصل و اساس خویش غافل نگشته و تباهی و ظلمت را در حریم آسمانی خویش راه ندهند.
    خوشا به آنان که ظلمت بر آن‌ها غالب نیامده و از دقیانوس دهر به اقیانوس بیکران عترت روی آورده و به کهف ولایت عصر امام خوبی ها و مهربانی ها حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف پناهنده شدند و غریبانه دین خود را حفظ کرده‌اند.

و عجل اللّهم فی فرج مولانا صاحب الزمان
امیری سوادکوهی ـ قم المقدسه
24ماه مبارک رمضان1441 ه.ق

________________________________________

[1] . بحارالانوار: ۲۵/۱۳۶، ح ۶ واکمال الدین: ۲۰۱.

[2] . راز شطرنج،ص67

[3] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص ۴۷۹.

[4] . بحارالانوار، ج 51، ص30.